الله جان من و جانانه ای من

نباشد بی غمت غمخانی من

الهی تا ابد لبریز باده

ز عشقت ساغر و پیمانهء من

دل من روی بربادی نبیند

حدیث عشق باد افسانهء من

ز من تا آن صنم شد رنج خاطر

شکست افتاد در بتخانهء من

چی سان گردم به دوری کاکلت یار

تکید از عشق تو بال و پر من

ز بس دیدم خلاف وعده از تو

قصم های تو ناید باور من