کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
کاش چون پاییز بودم
برگهای آرزوهایم یکایک زرد میشد
زرد میشد، زرد میشد
سینه ام با آفتاب دیدگانت زرد میشد
زرد میشد، زرد میشد
سینه ام با آفتاب دیدگانت زرد میشد
زرد میشد، زرد میشد
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
کاش چون پاییز بودم
ناگهان طوفان اندوهی به جانم چنگ میزد
چنگ میزد، چنگ میزد
اشکهایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
رنگ می زد، رنگ می زد
اشکهایم همچو باران دامنم را رنگ می زد
رنگ می زد، رنگ می زد
کاش چون پاییز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم
کاش چون پاییز بودم