https://www.afghansonglyrics.com/Artist/Lyrics/26/Har-Chando-Ke-Door
Kategorie: TOP
من رانده ز ميخانه ام از من بگريزيد
من رانده ز ميخانه ام از من بگريزيد
سرگشته چو پيمانه ام از من بگريزيد
بر ظاهر آباد من اميد مبنديد
من خانه ی ويرانه ام از من بگريزيد
آن سيل جنونم که به جان آمده از کوه
بنيان کن کاشانه ام از من بگريزيزد
-F
شاد کن جان من که غمگین اســــت
رحم کن بر دلم که مــسکین اســــت
روز اول که دیدمت گــــــفتم
آنکه روزم سیاه کــــــند این اســــت
گه گه یاد و کن به دشـــــنامـــم
سُخن تلخ است و شیرین اســــت
بی رُخت دین من همه کـفر اســــت
با رُخت کـفر من همه دین اســــت
-F
https://www.afghansonglyrics.com/Artist/Lyrics/303/Manande-Man-Fesorda-Dile
-G
G
C
C
D#
F#
G
G#
A#
C-
D-
خواب از چشمانم ربودی
ای بی وفا! بی وفا
قلب مرا تو شکستی
خودخواه بدخو چرا؟
I
زندگی بی تو بر من حرام است
ديگر ای آرزوی جوانی
چشم من کور اگر بعد از اين من
جز تو گيرم کسی را نشانی
I
عشق من پايمال فسون شد
ای فسون هوسها کجايی؟
ديگر آخر کجا شد؟ کجا شد؟
دوستی، عاشقی، آشنايی
C
C
Daram Gelai az tu
Qorbanet shawan az ma naranji
Ze Man Dar Del Hawai Sad Taranast
Wjudam Por Ze Sheer Ashoqanast
Agar Goyam Agar Khamosh Banam
Tora Mekhahamo o Enha Bahanast
Zaban Daram Wale Khamosh Khamosh
Sokhan Daram Wale Begana Ba Gosh
Na Khanandam, Na porsandam, Na Joyand
Chi astam yade az khater faramosh
-F
Mohabat ast ke dil ra namedehad aram
Wagar na kist ke asudagi namekhahad
ای سافی بزم طرب
امد ز غم جانم به لب
شو شمع بزم ارای ما
روشن بکن دلهای ما
این عشق تو چون اتش است
یا شعله های سرکش است
سوزد دل دیوانه را
اتش زند هر خاته را
-F
شبهاي ظلمانی، ميان طوفان ها
آواره قلب من در دشت و بيابانها
با صد ارمان ها
ابر ها سياه، بر رخ اختران
اشک از چشم من روان شد چو بارانها
با صد ارمان ها
شور تو در سر من، عشق تو در دل من
نقش تو جاودانی
شبهاي تار بی تو، ريزم سرشک غم
سرشک ارغوانی
شام فراق سر رسيد، صبح اميد تيره شد
به دل ستاره های شب، ز يأس و رنج خيره شد
آرزو خاک شد، چشم در انتظار، در اميد وصال
شرح جان سوز من بلند شد به آسمانها
با صد ارمان ها
ای خوش آن شبهای مهتاب که در کنار من بودی
يا به گلزار و بستان ها، در اختيار من بودی
گذشت آن زمانها، خزان شد آن بهار ها، به دل بماند داغ ها
آرزو خاک شد، چشم در انتظار، در اميد بهار،
زار شد پيکرم
اشک از چشم روان شد چو باران ها
با صد ارمان ها
-B
دور از رخ ات صحرای درد است خانهء من
خورشيد من کجايی سرد است خانهء من
خورشيد من کجايی سرد است خانهء من
من درد مند عشقم درمان من تويی تو
من پای بند صدق ام پيمان من تويی تو
اميد من تويی تو ايمان من تويی تو
بی تو کنون صحرای سرد است خانهء من
خورشيد من کجايی سرد است خانهء من
خورشيد من کجايی سرد است خانهء من
ديدم ترا زشادی از آسمان گذشتم
جانان من که گشتی ديگر زجان گذشتم
آخر خودت گواهی من از جهان گذشتم
دور از رخ ات صحرای سرد است خانهء من
خورشيد من کجايی سرد است خانهء من
خورشيد من کجايی سرد است خانهء من
غير تو من به دنيا يار ديگر ندارم
غير از خيال عشقت فکری به سر ندارم
سر ميدهم و ليکن دست از تو بر ندارم
دور از رخ ات صحرای درد است خانهئ من خورشيد من کجايی سرد است خانهء من خورشيد من کجايی سرد است خانهء من
D
شبی نالم شب دلگیر نالم شبها نالم
ز دست یار بی تدبیر نالم شبها نالم
دو پایم طاقت رفتن ندارم
که چشم ارامش خفتن ندارد
طبیبا از کرم درمان من
که درد من به کس گفتن ندارد
خدایا چاره بر دردم توی تو
شفابخش رخ زردم تویتو
ندیدم در جهان جز تی طبیبی
به هر سوی نظر کردم توی تو
D#
امروزبه دامان تو یک مشت غبارم
چون شاخه ای خشکیده درآغوش بهارم
ازمستی من شهرت میخانه خراب است
افتاده به چشمانی سیاهی سروکارم
باخاک سیاه قطره ای باران چی توان کرد
هرگز نگذاری چراغی به مزارم
-F
گله گذاری کنم یا جان سپاری کنم
خون دل از دو دیده به گریه جاری کنم
آخر بگو گناهم چی بود
میگذرد هر چی بود و نبود
شنو درد دل ناکامم ای دوست
بدانی درد بی درمانم ای دوست
چی کنم زنده باشم تو نباشی
که من آغاز نا فرجامم ای دوست
حالی خرابم ببین چشمی پر آبم ببین
چیست گناهم ظالم سینه کبابم ببین
آخر بگو گناهم چی بود
میگذرد هر چی بود و نبود
درخت بی بهارم بی تو ای دوست
غمین و بیقرارم بی تو ای دوست
میان کوچه های سرد هجران
غریب روزگارم بی تو ای دوست
پناهی دلم تویی صدای دلم تویی
بعد از خدای یکتا خدای دلم تویی
آخر بگو گناهم چی بود
میگذرد هر چی بود و نبود
-F
پس از این زاری نکن هوس یاری مکن
تو ای ناکام دل دیوانه دل دیوانه
به مزار سینه ام با غم دیرینه ام
بخواب آرام دل دیوانه دل دیوانه
چه بگویم با من ای دل چه ها کردی
تو مرا با عشق او آشنا کردی
از سر کوی او دل دیوانه
پنهان کردم در خاکستر
غم
آن همه آرزو دل دیوانه
چه بگویم با من ای دل چه ها کردی
تو مرا با عشق او آشنا کردی
-F
خلوتی كو كه خیالات تو آنجا ببرم
دیده بربندم و دل را به تماشا ببرم
قصه ام را به كدام آیینه فریاد كنم
شهر خود را به سر راه كی آباد كنم
v
بار این درد همان خوب كه تنها ببرم
جلوه شوخ بهارم كه ز رنگ افتاده
مشت امیدم و در سینه تنگ افتاده
آه اگر حسرت امروز به فردا ببرم
گوشه یی كو كه تسلیكده ی دل باشد
عاشقی را وطنی باشد و منزل باشد
كه به آن گوشه دل بی سر و بی پا ببرم
بهتر آنست كه برخیزم و بی هیچ صدا
دست تنهایی خود گیرم و تنها تنها
عشق را وسوسه انگیزم و خود را ببرم
-F
من مست بهار حسنت
ای آهوی صحرای
چرا پیشم نمی آیی
من امشب بخود حیرانم
میدانم نمیدانم
دلبسته کجا آیا
حیران و پریشانم
من عشق تو دارم در سر
ای آهوی صحرای
چرا پیشم نمی آئی
می نوشی نمیکردم من
نوشیدم می حسنت
تومی نوش من کردی
بیشتر تودل آرای
من فکر تو دارم در سر
ای آهوی صحرای
چرا پیشم نمی آئی
-F
برگرد که ازکردت پشیمان میشی آخیر
مهتاج به عشقی منی حیران میشی آخیر
پشیمان میشی آخیر
از عشق بپرهیز
نگفتم به تو صد بار
با درد و غمش دستو گریبان میشی آخیر
پشیمان میشی آخیر
از دیده من ایستم آیی
هرجا روی بازیچه طفلان میشی آخیر
پشیمان میشی آخیر
پیمانی وفارا مشکن
رای خدانیست
چون ساسله مو پریشان میشی آخیر
پشیمان میشی آخیر
-F
-F
دو زلفانت بود تار ربابم
چه میخواهی از این حال خرابم
تو که با ما سر یاری نداری
چرا هر نیمه شب آیی به خوابم
بتا در قصد آزارم چرایی
گلم گر نیستی خارم چرایی
تو که باری ز دوشم بر نداری
همیشه بار سر بارم چرایی
به سودای تو سودا میره از یاد
به دیدارت تمنا میره از یاد
به پیشت آنقدر دست پاچه میشم
که قانون تماشا میره از یاد
-F
مدتی شد
که ز دیدار تو ای جان دورم
خار خشکم که
ز باران بهاران دورم
جام بشکسته ام و از بوسهً ناکامم
گرد اندوه ام و از دامن جانان دورم
خضر راه من آواره شو ای عشق که من
میروم راه و ز پایان بیابان دورم
E
D
E
F
G#
A
B
C-
هر شب از سينه من تير بلا می گذرد
تو چه دانی که برين سينه چها می گذرد؟
دل، اگر سنگ بود طاقت آتش نبود
آنچه از غمزه او بر دل ما میگزره
عاشقان را همه عمر از پی نظاره تو
شب به زاری و سحرگه به دعا می گذرد