https://www.afghansonglyrics.com/Artist/Lyrics/2317/Jaye-Tu-Khalist-Khali-Dar-Dil
Kategorie: light
http://www.virtualafghans.com/afghanlyrics/lyrics/farhad_darya/safar.asp
-F
دل کوچولو دل ديوونه
ديگه نرو از خونه
پشيمون ميشی پريشون ميشی نميدونی ديوونه
بيرون از خونه دلا همه سنگ
هر چی ميبينی رنگ و نيرنگ
تو مثل يه پر ميبردت باد
حتی يادت هم ميبرند از ياد
I دل کوچولو دل ديوونه ديگه نرو از خونه پشيمون ميشی پريشون ميشی نميدونی ديوونه
I
بميرم واسه تو چه رنج ها نکشيدی
چه خسته دل تنها
چه حرف ها که شنيدی
حالا برگشتی بازم تو سينه
ميدونی تنها منو داری
ميدونم شيطون بلای جونم
منو باز آروم نميذاری
-F
-F
خواب از چشمانم ربودی
ای بی وفا! بی وفا
قلب مرا تو شکستی
خودخواه بدخو چرا؟
I
زندگی بی تو بر من حرام است
ديگر ای آرزوی جوانی
چشم من کور اگر بعد از اين من
جز تو گيرم کسی را نشانی
I
عشق من پايمال فسون شد
ای فسون هوسها کجايی؟
ديگر آخر کجا شد؟ کجا شد؟
دوستی، عاشقی، آشنايی
C
-F
-F
-F
Balagir tu gardam
Man agar kostha shawaom
Man agar basta sahawom
Basta ba zanjeer tu gardam
Balagir tu gardam
I
I
(2)Ay tu dar khelwat janam
(2)Bagh gul atr jenanam
(2)Agar shab khwb bebene
Hama tahbir tu gardam
Balagir tu gardam
I
I
(2)Ay tu suratgar jan ha
(2) Waqt wasl tu zaban ha
(2) Ay khush aan lahza ke man
Pardaye tasweer tu gardam
Balagir tu gardam
I
I
(2) Baz umrist nayaee
(2)agar ayee o na payee
(2)Man ba naqsh qadamat
Nazam o tasweer tu gardam
Balagir tu gardam
C
-F
C
Daram Gelai az tu
Qorbanet shawan az ma naranji
Ze Man Dar Del Hawai Sad Taranast
Wjudam Por Ze Sheer Ashoqanast
Agar Goyam Agar Khamosh Banam
Tora Mekhahamo o Enha Bahanast
Zaban Daram Wale Khamosh Khamosh
Sokhan Daram Wale Begana Ba Gosh
Na Khanandam, Na porsandam, Na Joyand
Chi astam yade az khater faramosh
-F
بت نازنينم! مه مهربانم
چرا قهري از من، بلايت به جانم
ز درس محبت بجز نام جانان
به چيزي نگردد زبان در دهانم
عزيزم! چه كردم كه رنجيدي از من
بگو تا گناه خودم را بدانم
من آخر از اين شهر بايد گريزم
كه مردم به تنگ آمدند از فغانم
ز من عمر خواهي؟ بگو تا ببخشم
به من زهر بخشي؟ بده تا ستانم
فلك مات بود از توانايي من
كه اكنون چنين پيش تو ناتوانم
من آخر از اين شهر بايد گريزم
كه مردم به تنگ آمدند از فغانم
چه دستان كنم تا روم جاي ديگر
كه اين ملك پر شد از داستانم
-F
Man ba Eshqat Sazgari
Dashtam daram Hanoz
Ham ze Tu Omaid Yari
Dashtam Daram Hanoz
Chashm shokh tu mara dar
Kasai Sar Ab Dad
Man ze Chashmat Rahmkari
Dashtam Daram Hanoz
Ba Omaid An Ke Roze
Narm gardad Qalb tu
Gela wo Azha wo zari
Dashtam Daram Hanoz
-F
A
Arami yee mani
Khosh kami yee mani
Dar ishq khod angezai
Bad nami yee mani
Rawshan kun shab hai mara
De kadahi roya yee mara
Saz kun az guitar ishq
Zam zamai
zam zamai fardai mara
Man shab o mahtab mani
Daftari sheri nab mani
Gar che be didi ashiqam
Ta ba Sahar
ta ba Sahar Dar khawb mani
-F
C
C-
D
ز شادیها گریزم
در پناه نامرادیها
به جای راحت از گردون
بلا خواهم تو را خواهم
نمیدانم چو گل خندم
چو گل خندم ز بیدردی
دلی چون لاله با داغ
محبت آشنا خواهم
ز شادیها گریزم
در پناه نامرادیها
به جای راحت از گردون
بلا خواهم تو را خواهم
F
D#
امروزبه دامان تو یک مشت غبارم
چون شاخه ای خشکیده درآغوش بهارم
ازمستی من شهرت میخانه خراب است
افتاده به چشمانی سیاهی سروکارم
باخاک سیاه قطره ای باران چی توان کرد
هرگز نگذاری چراغی به مزارم
-F
گله گذاری کنم یا جان سپاری کنم
خون دل از دو دیده به گریه جاری کنم
آخر بگو گناهم چی بود
میگذرد هر چی بود و نبود
شنو درد دل ناکامم ای دوست
بدانی درد بی درمانم ای دوست
چی کنم زنده باشم تو نباشی
که من آغاز نا فرجامم ای دوست
حالی خرابم ببین چشمی پر آبم ببین
چیست گناهم ظالم سینه کبابم ببین
آخر بگو گناهم چی بود
میگذرد هر چی بود و نبود
درخت بی بهارم بی تو ای دوست
غمین و بیقرارم بی تو ای دوست
میان کوچه های سرد هجران
غریب روزگارم بی تو ای دوست
پناهی دلم تویی صدای دلم تویی
بعد از خدای یکتا خدای دلم تویی
آخر بگو گناهم چی بود
میگذرد هر چی بود و نبود
-F
-F
سیمین بری گل پیکری آری
از ماه و گل زیباتری آری
همچون پری افسونگری آری
دیوانهٔ رویت منم
چه خواهی دگر ازمن
سرگشتهٔ کویت منم
نداری خبر از من
هرشب که مه درآسمان
گردد عیان دامن کشان
گویم به او راز نهان
که با من چهها کردی
به جانم جفا کردی (۲)
هم جان و هم جانانهای اما
در دلبری افسانهای اما
اما ز من بیگانهای اما
آزردهام خواهی چرا
تو ای نو گل زیبا
افسردهام خواهی چرا
تو ای آفت دلها
عاشق کشی شوخی فسون کاری
C
C
E
F
G
G#
A#
C-
آخر به پای عشق تو دل پیر میشود هر چند طفل اشک زمینگیر میشود
تار نگه به سوزن مژگان چو میکشم هر بخیه یی به دل بزن چیر میشود
نقشی بزن بر آیینه ای دل همین دمم فردا مگو که سایه ای تصویر میشود
-F
به لب حرف و به دل فرياد دارم ليلي رخ تر و خاطري ناشاد دارم ليلي غم ويرانگري كرده به جانم ليلي به جاي سينه درد آباد دارم ليلي
گلي رويت بهارستان عاشق شميمي گيسوانت جان عاشق سخن هاي خوشي نوش آفرينت غزل هاي سر ديوان عاشق
سرت گير آمدم دختر چي خواهي شدم عاشق از اين بهتر چي خواهي تمام هستي ام يك شهردل بود
كه بخشيدم تو را ديگر چي خواهي-F
باد بهار آمد و آورد بوی تو
شد تازه باز در دل من آرزوی تو
چون غنچه ای که باز شود در سپیده دم
گردد شکفته این دل خونین به روی تو
تا پاکتر به روی تو افتد نگاه من
خود را به اشک شوید و آید به سوی تو
دانی چه شد نصیب من از نو بهار عشق؟
گلهای حسرتی که فشاندم به کوی تو
در آرزوی آنکه چو گل در برت کشم
هر صبح چون نسیم دویدم به کوی تو
ای دل عزیز دار که داروی زندگی است
آن می که دست عشق کند در سبوی تو
-F
بمقابل دو چشمم چه چشم سیاه نشسته
به کمین زلف لیلی همه جا بجا نشسته
کف دست نازنینش به حنا چه زیب دارد
که به لوح نقرهً خام ورق طلا نشسته
چه شود که گر سر خود سر زانویم گذاری
تو به خواب ناز باشی من بی نوا نشسته
-F
به تار مویت زولانه شوم
به شمع رویت پروانه شوم
به هر ادایت دیوانه شوم
که نازنینی
چو آفتابی در شام و شبم
تو شعرنابی دایم به لبم
تو چون ربابی وقت طربم
تو چون ربابی
خروش عشق و دنیای منی
به نیمه شب ها رویایی منی
به هر کجایی پیدای منی
به هر کجایی
-F
هر شب از سينه من تير بلا می گذرد
تو چه دانی که برين سينه چها می گذرد؟
دل، اگر سنگ بود طاقت آتش نبود
آنچه از غمزه او بر دل ما میگزره
عاشقان را همه عمر از پی نظاره تو
شب به زاری و سحرگه به دعا می گذرد
C
C
C#
E
F
G
G#
A#
C-
C#-
همسر سرو قدت نی در نيستان نشکند
ساغر عمرت ز گردشهای دوران نشکند
نسبت هر گل که با رخسار زيبايت رسد
تا قيامت رنگ آن گل در گلستان نشکند
لاله رويم را هوای سير گلشن در سر است
ای صبا هُشکن که آن زلف پريشان نشکند
از جفا و جورشان خيلی کمايی ديده ام
تا ابد بازار ناز نازنينان نشکند
گرمی بازار اين شيرين لبان از حد گذشت
رفته رفته قيمت لعل بدخشان نشکند
مختلف افتاده از بس رسم و اوضاع زمان
نيست منظور نظر هر کس که پيمان نشکند
کام دل حاصل نمودن از فلک آسان مگير
کی دهد حلوا به کس تا يک دو دندان نشکند
در ميان لای و گل خير است اگر نانم فتاد
بوتل تيلم درين شام غريبان نشکند
زين سر ره عشقری کی می رود جای دگر
تا سر خود زير پای خوبرويان نشکند
-F
چشم قشنگت به جانم شرر زد
یاد لبان تو خاکم به سر زد
ای آرزوی دل زار من
ای روشنی شب تار من
تا ترا دیده ام نقش تو در دلم
کی خیال تو گردد جدا از برم
تو گل عشق من تو اميدی دلم
من به وصلی تو سوزم عزيزی دلم