تو جان منی دیگر چه خواهی
جانان منی دیگر چه خواهی
ا
نی کفر قبول کنم نه اسلام
ایمان منی دیگر چه خواهی
ا
کافر نشوم اگر بگویم قرآن منی دگر چی خواهی
I
در را به رخ رقیب بستم
مهمان منی دیگر چی خواهی
تو جان منی دیگر چه خواهی
جانان منی دیگر چه خواهی
ا
نی کفر قبول کنم نه اسلام
ایمان منی دیگر چه خواهی
ا
کافر نشوم اگر بگویم قرآن منی دگر چی خواهی
I
در را به رخ رقیب بستم
مهمان منی دیگر چی خواهی
گرچه رفتی از برم اما فراموشم مکن با غمت ای آشنا هرشب هم آغوشم مکن
همچو موج اشک از دریای چشمم پا مکش در پی خو چون حبابی خانه بر دوشم مکن
در دلم نقش هزاران عشق داغ مرده است بیش از این در سوگ عشق خود سیه پوشم مکن
به تار مویت زولانه شوم
به شمع رویت پروانه شوم
به هر ادایت دیوانه شوم
که نازنینی
چو آفتابی در شام و شبم
تو شعرنابی دایم به لبم
تو چون ربابی وقت طربم
تو چون ربابی
خروش عشق و دنیای منی
به نیمه شب ها رویایی منی
به هر کجایی پیدای منی
به هر کجایی