https://www.afghansonglyrics.com/Artist/Lyrics/179/Begzaro-Ta-Begeryam
Kategorie: Ahmad Zaher
https://www.afghansonglyrics.com/Artist/Lyrics/303/Manande-Man-Fesorda-Dile
-G
-F
-F
-F
-F
-F
-A
G
من در سرای تو شور دگر دارم از جام و پيمانه
هرکس مرا بيند گويد که باز آمد آن مست و ديوانه
من آنچه گويم در امانم، بيخبر از اين و آنم در سرای تو
من جز حديث آشنايی از کتاب دل نخوانم در کنار تو
تو که حال مرا می دانی، راز مرا می جويی
راز وفاداری را از دل من می پويی
دور از تو گشتم در ناتوانی چو تار مويی
من در سرای تو شور دگر دارم از جام و پيمانه
هرکس مرا بيند گويد که باز آمد آن مست و ديوانه
چو از توأم می دانم روز و شب در آتش غم
با من بگو رنج و
مهجوری که می کشم يارم، يارم
من در سرای تو شور دگر دارم از جام و پيمانه
هرکس مرا بيند گويد که باز آمد آن مست و ديوانه
-F
https://www.afghansonglyrics.com/Artist/Lyrics/2290/Rakra-Sharab-De-Sro-Labano
-F
https://www.afghansonglyrics.com/Artist/Lyrics/100/Shekayat-Daram
-F
https://www.afghansonglyrics.com/Artist/Lyrics/185/Mara-An-Roz-Geryan-Afaridan
D#-
https://www.afghansonglyrics.com/Artist/Lyrics/69/Imshab-Ba-Yade-Roye-Tu
C
A
خواب از چشمانم ربودی
ای بی وفا! بی وفا
قلب مرا تو شکستی
خودخواه بدخو چرا؟
I
زندگی بی تو بر من حرام است
ديگر ای آرزوی جوانی
چشم من کور اگر بعد از اين من
جز تو گيرم کسی را نشانی
I
عشق من پايمال فسون شد
ای فسون هوسها کجايی؟
ديگر آخر کجا شد؟ کجا شد؟
دوستی، عاشقی، آشنايی
C
-F
-F
-F
-F
-F
-F
-F
F
ساقی، جام شرابم بده
مره، مره، مره می بده
جام پياپی بده
مره، مره، مره می بده
با چنگ و با نی بده
امشب خرابم ساقی
پر تب و تابم ساقی
پر کن بدست خودت
جام شرابم ساقی
هستم هلاکت دلبر
عاشق پاکت دلبر
يک قطره آبم بده
از آب تاکت دلبر
مره، مره، مره می بده
با چنگ و با نی بده
G#
-F
-F
https://www.afghansonglyrics.com/Artist/Lyrics/211/Pendashotam-Hamisha-Gule
-F
بت نازنينم! مه مهربانم
چرا قهري از من، بلايت به جانم
ز درس محبت بجز نام جانان
به چيزي نگردد زبان در دهانم
عزيزم! چه كردم كه رنجيدي از من
بگو تا گناه خودم را بدانم
من آخر از اين شهر بايد گريزم
كه مردم به تنگ آمدند از فغانم
ز من عمر خواهي؟ بگو تا ببخشم
به من زهر بخشي؟ بده تا ستانم
فلك مات بود از توانايي من
كه اكنون چنين پيش تو ناتوانم
من آخر از اين شهر بايد گريزم
كه مردم به تنگ آمدند از فغانم
چه دستان كنم تا روم جاي ديگر
كه اين ملك پر شد از داستانم
-F
https://www.afghansonglyrics.com/Artist/Lyrics/186/Oh-Bano-Bano-Jana
-F
شبهاي ظلمانی، ميان طوفان ها
آواره قلب من در دشت و بيابانها
با صد ارمان ها
ابر ها سياه، بر رخ اختران
اشک از چشم من روان شد چو بارانها
با صد ارمان ها
شور تو در سر من، عشق تو در دل من
نقش تو جاودانی
شبهاي تار بی تو، ريزم سرشک غم
سرشک ارغوانی
شام فراق سر رسيد، صبح اميد تيره شد
به دل ستاره های شب، ز يأس و رنج خيره شد
آرزو خاک شد، چشم در انتظار، در اميد وصال
شرح جان سوز من بلند شد به آسمانها
با صد ارمان ها
ای خوش آن شبهای مهتاب که در کنار من بودی
يا به گلزار و بستان ها، در اختيار من بودی
گذشت آن زمانها، خزان شد آن بهار ها، به دل بماند داغ ها
آرزو خاک شد، چشم در انتظار، در اميد بهار،
زار شد پيکرم
اشک از چشم روان شد چو باران ها
با صد ارمان ها
-B
-F
-F
C
-F
-F
-F
-F
يک دل ميگه: برو ، برو
يک دلم ميگه: نرو ، نرو
طاقت نداره دلم بی تو
بی تو چی کنم
پيش عشق ای زيبا، زيبا
خيلي کوچک است دنيا، دنيا
با ياد تو ام هر جا، هر جا
ترکت نکنم
احوال زار دلم را ندانی
با تو چی گويم که بر آن نمايی
بی تو نتابد نه مهری، نه ماه
بر شام تارم
سلطان قلبم تو هستی، تو هستی
دروازه های دلم را شکستی
پيمان ياری تو با من ببستی
چشم انتظارم
از برگ گل کاغذ سازم
نامه يی شيرين بپردازم
بنويسم از عشقم، رازم
ای نو گل من
بعد از سلام، ای دلدارم!
اول خيلی دوستت ميدارم
دوم ديدنت عادت دارم
بر دشت و دمن
سلطان قلبم تو هستی، تو هستی
دروازه های دلم را شکستی
پيمان ياری تو با من ببستی
چشم انتظارم
-F
گاه در آغوش اين، گاه در آغوش آن
دل شده از دست من، تنگ به بر ديگران
تو به بر ديگری، کور شوم ، کور به
از تو و بزم تو گر، دور شوم دور به
با همه اينها به من،
لاف وفا ميزنی
وای که ای بيوفا،
باز تو مال منی
اشک به چشمم نشست،
دوش چو بر خواستی
رقص کنان با رقيب،
جان مرا کاستی
C
-F
-F
من به دنیا غمی ندارم
اگر تو مهمان من باشی
من به دنیا همه را دارم
اگر یک شب تو آیی به برم
همه گلها به سرت می پاشم
اگر تو یاد نمایی از من،
از خوشی تا به سحر می گویم
که تو دلدار منی، که تو جانان منی که تو غمخار منی، دوستت دارم
اگر یک شب مهربان شوی،
از روی لطف بگیری خبرم
اگر از ناز به رویم خندی،
بکشم دردي را به چشم ترم
-F
بخدا تنگست دلم، تنگست دلم
نه او آتش میگیرد، نه ز غم آب میشود
مگر از سنگست دلم
سنگست دلم، سنگست دلم
پس آن چشم سیاه، پس آن رنگ لبان
پس یک رنگی تو، پس آن سادگیها
پس پنهان دیدنت، پس طرز سخنت
ای گل تازه و تر، پس عطر بدنت
پس آن طرز نگاه، پس آن ناز و ادا
پس گفتار خوشت، پس آهنگ صدا
G
-F
E
درکنـــــــــــج دلــم عشق کســی خانــــه ندارد
کـــس جـای در ایــن خــانهء ویــــرانه نــــدارد
دل را بکــــــــف هــر کــه نهـــــم باز پس آورد
کـس تاب نگهــــــــــداری دیـــــوانه نـــــدارد
در بـزم جهـــان جــز دل حســـرت کـش ما نیـست
آن شمــــع که میســــوزد و پــروانـــه نـــــدارد
گفتــــم مــه مــن از چــه تـو در دام نیفتـــــــی
گفتــــــا چـــه کنــم دام شمـا دانـــــه نـــــدارد
ای آه مکـــش زحمـــــت بیهــوده كه تاثیــــــــر
راهــــــی به حــــریم دل جـــانانـــــه نـــــدارد
-F
روشنی چشمم
بی تو نتوانم
یک شبی با خود
بودن و زیستن
عشق تو بر من
زجر ها دارد
وصل تو و اما
راز ها دارد
من به اعتبارت
گریه سر دادم
در ره وصلت
چشم براه بودم
قهر مکن بر من
ای دل آرامم
زود باز امشب
تو مرنجانم
تو امید من
تو پناه من
تو شکوه عشق
قصه هایی من
-F
ای دل،ای دل، دل دیوانه
در عشقش شدی افسانه
در دامش شدی زولانه
ای دل، ای دل
تو را از دور می بینم چه حاصل
به پهلویت نمی شینم چه حاصل
درخت حُسن تو گلزار کرده
از آن گلها نمی چینم چه حاصل
بیا که در بغل تنگت بگیرم
بلای کاکل چنگت بگیرم
مرا که سیصد و شصت بوسه دادی
بیا که از لب قندت بگیرم
سیه چشمک به دل بند تو باشد
بقای جان ز پیوند تو باشد
سفر کردم به گلشن های دنیا
ندیدم کس که مانند تو باشد
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمار آلوده، با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
قناعت کرده با دا می سازد
دلی دارم دل دیوانه دارم
غم بسیار و از جانانه دارم
برای آن که از غم ها گریزم
به دستم تا سحر پیمانه دارم
-F
دست از طلب ندارم تا کام من بر آيد يا جان رسد به جانان يا جان ز تن بر آيد
از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم خود کام تنگ دستان کی زان دهن بر آيد
بگشای تُربتم را بعد از وفات بنگر کز آتش درونم دود از کفن بر آيد
-F
آمد نفس صبح و سلامت نرسانيد
بوی تو بياورد و پيامت نرسانيد
يا تو به دم صبح سلامی نسپردی
يا صبحدم از رشک سلامت نرسانيد
من نامه نوشتم به کبوتر بسپردم
چه سود که بختم سوی بامت نرسانيد
بر باد سپردم دل و جان تا به تو آرد
زين هر دو ندانم که کدامش نرسانيد
C
-A#
C
C#
D#
F
G
G#
A#
C-
C#-
به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم
بهار توبه شکن میرسد چه چاره کنم
سخن درست بگویم نمیتوانم دید
که می خورند حریفان و من نظاره کنم
چو غنچه با لب خندان به یاد مجلس شاه
پیاله گیرم و از شوق جامه پاره کنم
به دور لاله دماغ مرا علاج کنید
گر از میانه بزم طرب کناره کنم
ز روی دوست مرا چون گل مراد شکفت
حواله سر دشمن به سنگ خاره کنم
گدای میکدهام لیک وقت مستی بین
که ناز بر فلک و حکم بر ستاره کنم
مرا که نیست ره و رسم لقمه پرهیزی
چرا ملامت رند شرابخواره کنم
به تخت گل بنشانم بتی چو سلطانی
ز سنبل و سمنش ساز طوق و یاره کنم
ز باده خوردن پنهان ملول شد حافظ
به بانگ بربط و نی رازش آشکاره کنم
-F
ای رشک گلها، دادی فريبم
ای وای و ای وا، دادی فريبم
عمريست خواهم يک بوسه زان لب
امروز و فردا، دادی فريبم
گفتم که نامت ديگر نگيرم
کردی دل آسا، دادی فريبم
گفتی به عشقت، بی پا و سر من
ديدم سراپا، دادی فريبم
-F
ای سرود واپسينم، جز تو پناهی ندارم
ای آرزوی آخرين، جز تو آغوشی ندارم
آتش عشق تو همچون، ميکشد مرا چو مجنون
در آغوش ات پناه من، در نگاهت اميد من
ستاره عشق من مرد، اميد هستی من رفت
ای ناله ی شبهای من، ای يار بی همتای من
-F
تا به جفایت خوشم، ترک جفا کردهیی
این روش تازه را، تازه بنا کردهیی
راه نجات مرا از همه سو بستهیی
قطع امید مرا از همهجا کردهیی
دوش ز دست رقیب ساغر می خوردهیی
من به خطار رفته ام یا تو خطا کردهیی
کار فرو بسته ام هیچ گشایش نداشت
تا گره زلف را، کار گشا کردهیی
من ز لبت صد هزار بوسه طلب داشتم
هر چه بمن دادهیی، وام ادا کردهیی
با خبر از حال ما، هیچ نخواهی شدن
تا نکند با تو عشق، آنچه بما کردهیی
-F
تا لبش در نظرم ميگذرد
آب گشتن ز سرم ميگذرد
زين گذرگه به کجا دل بندم
هر چه را مينگرم ميگذرد
حلقه شد قامت و محرم نشدم
عمر بيرون درم ميگذرد
جاده ء پی سپر تسليمم
هر چه آيد بسرم ميگذرد
-F
تنها تويی، تنها تويی، در خلوت تنهاييم
تنها تو ميخواهی مرا، با اين همه رسواييم
ای يار بی همتای من ، سرمايه سودای من
گر بی تو مانم وای من، وای از دل سوداييم
گر چه ميان آتشم، با ياد روی تو خوشم
از غم قدحها ميکشم، وه زين قدح پيمائيم
من از هوس ها رسته ام، از آرزو ها جسته ام
مرغ فقس بشکسته ام، شادم ز بی پرواييم
دانی که دلدارم تويی، دانم خريدارم تويی
يارم تويی، يارم تويی، شادی ازين شيداييم
-F
ترسم آزاد نسازد ز قفس صیادم
آنقدر تا که رهِ باغ رود از یادم
آتش از آه به کاشانه صیاد زنم
گر از این بند اسارت نکند آزادم
گرچه باشد غمِ عالم به دلم لاهوتی
هیچ کس در غمِ من نیست، از این دلشادم
-F
تو با منی، تو با منی، تو با منی
چو روح من، چو قلب من تو در تنی
ای دور ای محال، در عالم خيال
تو با منی، تو با منی، تو با منی
شبانگاهان که بر ياد تو من آهنگ ميسازم
نهفته راز عشق تو، ميان پردۀ سازم
ای دور ای محال، در عالم خيال
تو با منی، تو با منی، تو بامنی
چو روح من، چو قلب من تو در تنی
ز شور عشق تو پر است، سرا پای وجود من
سرا پای وجود من، تمام تار و پود من
ای دور ای محال، در عالم خيال
تو با منی، تو با منی، تو با منی
چو روح من، چو قلب من، تو در تنی
-F
چه خواهی گفت روز حشر در پيش خدای من؟
جواب ناله ها و گريه هاي، های های من؟
اميد و آرزويم برده ای با خود که در دنيا
نماند آرزوی زنده بودن از برای من
از اين رسواترم خواهی، ميان خلق چو مستان
بنه زنجير رسوايی و بدنامی به پای من
زيادت رفته گر فصل خزان و برگ پاييزی؟
بياد آور رخ زرد و خزان برگهای من