دل از دست ربوده دو چشم سیاهی
آهسته آهسته آهسته
فتاده بر جانم غم روزگاری
آهسته آهسته آهسته
الاهی دلش را به من اشنا کن
ندارم به جز اشنای دیگر
به تیر جفایت شدم زارو بسمل
کشاند از جنونت به عشق نگاهت
دل از دست ربوده دو چشم سیاهی
آهسته آهسته آهسته
فتاده بر جانم غم روزگاری
آهسته آهسته آهسته
الاهی دلش را به من اشنا کن
ندارم به جز اشنای دیگر
به تیر جفایت شدم زارو بسمل
کشاند از جنونت به عشق نگاهت