شبهاي ظلمانی، ميان طوفان ها
آواره قلب من در دشت و بيابانها
با صد ارمان ها
ابر ها سياه، بر رخ اختران
اشک از چشم من روان شد چو بارانها
با صد ارمان ها
شور تو در سر من، عشق تو در دل من
نقش تو جاودانی
شبهاي تار بی تو، ريزم سرشک غم
سرشک ارغوانی
شام فراق سر رسيد، صبح اميد تيره شد
به دل ستاره های شب، ز يأس و رنج خيره شد
آرزو خاک شد، چشم در انتظار، در اميد وصال
شرح جان سوز من بلند شد به آسمانها
با صد ارمان ها
ای خوش آن شبهای مهتاب که در کنار من بودی
يا به گلزار و بستان ها، در اختيار من بودی
گذشت آن زمانها، خزان شد آن بهار ها، به دل بماند داغ ها
آرزو خاک شد، چشم در انتظار، در اميد بهار،
زار شد پيکرم
اشک از چشم روان شد چو باران ها
با صد ارمان ها
Kategorie: Kehrwa
اي درد تو آرام دل من
اي نام تو الهام دل من
ياد تو سر انجام دل من
وصلت ز جهان کام دل من
من عشق ترا پنهان نکنم
پيمان ترا ويران نکنم
با غير تو من پيمان نکنم
جان بخشمت و افغان نکنم
باز آ ببرم اي دلبر من
بنشين به کنار بستر من
بنگر به دو چشمان تر من
اي دلبر من, اي دلبر من!