Kategorie: Light
C#
C#
F
F#
G#
A#
B
C#-
میده میده چشم وا کو
میده میده پا بمان
ای سرا پای تو زیبا
مثل دریا مثل باران
به دل نقش قدمهایت بگیروم
بلای قد بالایت بگیرم
بشینم پیش چشمای قشنگت
چو ایینه تماشایت بگیرم
به چشم من چی زیبا میخرامی
تو مثل موج دریا میخرامی
هوث میریزد از سر تا به پایت
به این نازی که هرجا میخرامی
-F
تو عمرِ دوبآره تو جانِ دوبآره
تووصل ِدوبآره توعشقِ دوبآره
تآ بودن دلهآ من بآتو هم آغاز
تآ شهر غزلهآ من بآتو بَ پروآز
تآ بودن من بودن تو بودن هستی
تودر دلم اَستی تو در دلم اَستی
تو شعر نجیبآنه ی یک شآعر عآشق
در عشق و محبت همه سنجیده و صادق
تو مثل سکوت شب آرآمش خآطر
تو غنچه ی احسآس تو همرنگ شقآیق
تو مثل سحر مثل طلوع مثل امیدی
فرخنده ترین لحظه دیدار نویدی
تو مثل طبیبی که بَ درمآن دل من
آن لحظه رسیدی که بآید میرسیدی
E
از تو من میخواهم تا که یارم باشی
تا بقا یار من در کنارم باشی
تو بیا تا با هم درد علفت بازیم
همه ای دنیا را شهر فرحت سازیم
بی تو دنیای من رنگ غم میگیرد
بی تو قلب عاشق جا به جا میمیرد
-F
زهجرانت عزيز من هميشه چشم تر دارم،
نه پيام تو ميآيد و نه از حالت خبر دارم
اگر مردم ز من پرسند چرا رنگت خزان گشته
جواب شان همين گويم که یار در سفر دارم
نمیدانم گناه ام چیست که رنجیده زمن یارم
بگو از من به دلدارم که در بندش گرفتارم
-F
گله گذاری کنم یا جان سپاری کنم
خون دل از دو دیده به گریه جاری کنم
آخر بگو گناهم چی بود
میگذرد هر چی بود و نبود
شنو درد دل ناکامم ای دوست
بدانی درد بی درمانم ای دوست
چی کنم زنده باشم تو نباشی
که من آغاز نا فرجامم ای دوست
حالی خرابم ببین چشمی پر آبم ببین
چیست گناهم ظالم سینه کبابم ببین
آخر بگو گناهم چی بود
میگذرد هر چی بود و نبود
درخت بی بهارم بی تو ای دوست
غمین و بیقرارم بی تو ای دوست
میان کوچه های سرد هجران
غریب روزگارم بی تو ای دوست
پناهی دلم تویی صدای دلم تویی
بعد از خدای یکتا خدای دلم تویی
آخر بگو گناهم چی بود
میگذرد هر چی بود و نبود
-F
فدای چشم نمناکت شوم یار
جگر خونی چرا خاکت شوم یار
نمیکشم نمیکشم دگر جفای ترا
ندیده ام ندیده ام مهر و وفای ترا
شب تاریک آمد خوابم نیامد
نشستم تا سحر خوابم نیامد
نشستم تا دمی صبح قیامت
قیامت آمد و یارم نیامد
نمیدانم رقیبم میشی یا نی
تنها هستم حبیبم میشی یا نی
به عشقت مبتلا گردیده ام من
مریض هستم طبیبم میشی یا نی
-F
من مست بهار حسنت
ای آهوی صحرای
چرا پیشم نمی آیی
من امشب بخود حیرانم
میدانم نمیدانم
دلبسته کجا آیا
حیران و پریشانم
من عشق تو دارم در سر
ای آهوی صحرای
چرا پیشم نمی آئی
می نوشی نمیکردم من
نوشیدم می حسنت
تومی نوش من کردی
بیشتر تودل آرای
من فکر تو دارم در سر
ای آهوی صحرای
چرا پیشم نمی آئی
-F
برگرد که ازکردت پشیمان میشی آخیر
مهتاج به عشقی منی حیران میشی آخیر
پشیمان میشی آخیر
از عشق بپرهیز
نگفتم به تو صد بار
با درد و غمش دستو گریبان میشی آخیر
پشیمان میشی آخیر
از دیده من ایستم آیی
هرجا روی بازیچه طفلان میشی آخیر
پشیمان میشی آخیر
پیمانی وفارا مشکن
رای خدانیست
چون ساسله مو پریشان میشی آخیر
پشیمان میشی آخیر
-F
لیلا، لیلا !
ماایم عاشق وشیدا
غم جهان بیان کند
دوچشم اشکریزتو
مکن بمان که لبنهم
به زلف مشکبیز تو
شکستی کشتی دلم
به بحراشک از چه رو
!مرابسوی توکشد، لبان بوسه خیزتو
تو خوشنما و دلبری
مثال ماه و مشتری
دل هزار سنگدل،. به عشوه ای تو میبری !
مکن که گریه میبرد جوانی او طراوتم
خیال کن که عشق من
مجاز بودو سرسری
-F
-F
باد بهار آمد و آورد بوی تو
شد تازه باز در دل من آرزوی تو
چون غنچه ای که باز شود در سپیده دم
گردد شکفته این دل خونین به روی تو
تا پاکتر به روی تو افتد نگاه من
خود را به اشک شوید و آید به سوی تو
دانی چه شد نصیب من از نو بهار عشق؟
گلهای حسرتی که فشاندم به کوی تو
در آرزوی آنکه چو گل در برت کشم
هر صبح چون نسیم دویدم به کوی تو
ای دل عزیز دار که داروی زندگی است
آن می که دست عشق کند در سبوی تو
-F
به تار مویت زولانه شوم
به شمع رویت پروانه شوم
به هر ادایت دیوانه شوم
که نازنینی
چو آفتابی در شام و شبم
تو شعرنابی دایم به لبم
تو چون ربابی وقت طربم
تو چون ربابی
خروش عشق و دنیای منی
به نیمه شب ها رویایی منی
به هر کجایی پیدای منی
به هر کجایی
-F
دو زلفانت بود تار ربابم
چه میخواهی از این حال خرابم
تو که با ما سر یاری نداری
چرا هر نیمه شب آیی به خوابم
بتا در قصد آزارم چرایی
گلم گر نیستی خارم چرایی
تو که باری ز دوشم بر نداری
همیشه بار سر بارم چرایی
به سودای تو سودا میره از یاد
به دیدارت تمنا میره از یاد
به پیشت آنقدر دست پاچه میشم
که قانون تماشا میره از یاد
-F
مرا عاشق تو كردي اي نگارم
دل ام را برده ي و دل بيقرارم
همه غم هاي عاشقان دنيا
بدست من سپردي روزگارم
مقبوله مقبوله موهايش
افتاده تا شانه هايش
مفتونه مفتونه چشم هايش
چشم هاي سرمه سايش
نازنينم برقص برقص برقص برقص
زحرف كس نترس نترس نترس نترس
نترس از طعنه اي هرخارو هرخس
نترس از طعنه اي هرخارو هرخس
چرا از عاشقي خبر ناري
چرا از عاشقي خبر ناري
به عشق من دگرباور نداري
به عشق من دگرباور نداري
منم دلخسته وآشفته تنها
بدان كه غيرمن دلبر نداري
نازنينم برقص برقص برقص برقص
زحرف كس نترس نترس نترس نترس
نترس از طعنه اي هرخارو هرخس ر
نترس از طعنه اي هرخارو هرخس
-F
هر شب از سينه من تير بلا می گذرد
تو چه دانی که برين سينه چها می گذرد؟
دل، اگر سنگ بود طاقت آتش نبود
آنچه از غمزه او بر دل ما میگزره
عاشقان را همه عمر از پی نظاره تو
شب به زاری و سحرگه به دعا می گذرد
C
C
C#
E
F
G
G#
A#
C-
C#-
همسر سرو قدت نی در نيستان نشکند
ساغر عمرت ز گردشهای دوران نشکند
نسبت هر گل که با رخسار زيبايت رسد
تا قيامت رنگ آن گل در گلستان نشکند
لاله رويم را هوای سير گلشن در سر است
ای صبا هُشکن که آن زلف پريشان نشکند
از جفا و جورشان خيلی کمايی ديده ام
تا ابد بازار ناز نازنينان نشکند
گرمی بازار اين شيرين لبان از حد گذشت
رفته رفته قيمت لعل بدخشان نشکند
مختلف افتاده از بس رسم و اوضاع زمان
نيست منظور نظر هر کس که پيمان نشکند
کام دل حاصل نمودن از فلک آسان مگير
کی دهد حلوا به کس تا يک دو دندان نشکند
در ميان لای و گل خير است اگر نانم فتاد
بوتل تيلم درين شام غريبان نشکند
زين سر ره عشقری کی می رود جای دگر
تا سر خود زير پای خوبرويان نشکند
-F
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
آتشی به جانم زد آتش لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
آتشی به جانم زد آتش لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
آتشی به جانم زد آتش لبان تو
پرسیدم ز راز تو، فارغ از نیاز تو
پرسیدم ز راز تو، فارغ از نیاز تو
عالمی دگر دارد
عالمی دگر دارد خلوت نهان تو
آتشی به جانم زد آتش لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
آتشی به جانم زد آتش لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
آتشی به جانم زد آتش لبان تو
یا مرا بران از خویش، یا مرا ببر از خود
یا مرا بران از خویش، یا مرا ببر از خود
این بود جهان من، این بود جهان من
آن بود جهان تو
از جهان نترسیدم، نه زمان جهان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
آتشی به جانم زد آتش لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
آتشی به جانم زد آتش لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
شب لبان داغ خویش دیدم بر لبان تو
-F
- باز تو نگو نگو نگونگو نه نمیشه
باز تو بیا نرو نرو نرو توزپیشم
باز تو بیا آگه نه آیی تو سرسام میشه
عشق من
چک چک باران سر میشه
روی شانه هایم تر میشه
ازگیریه های نازات
دو چشمکهایت ترمیشه
عشقک تو سر میشه
تک تک قلبم پیدا شد
با عشقک اش شیدا شد
مبارک باد عزیزم
عشقگ تو براه شد
بدردو غم همراه شد
باز تو نگو