عمری دلم به ناوک نازش نشانه بود
جان دادنم برای رهت رایگانه بود
یکدم وصال یار و ندیدم به عمر خویش
با ان که آرزوی دلم جاودانه بود
رفتم که وام خویش بگیرم ز روی گل
افسوس که روی دلبر من در میانه بود
آن روزها چه شد كه غم يار داشتم
يادش بخيرباد چه زيبا زمانه بود
پرسيدم از كسي كه دلم را نديده يي
گفتا به گريه از پي شوخي روانه بود